خسته شدم بس که پی ِ دانشگاه گشتم ، خسته ام
....
می دانی !؟
حرف ِ رفتن که جدی می شود ، بغض گلویم را چنگ می زند
نرفته ، دلم برایت تنگ می شود
اشک می ریزم
ش . مهر " جان می دانی !؟ "
... هنوز نمی دانم چه گونه در آغوش بگیرمت و چه گونه بپذیرم رفتم را و نبودنت
Labels: ... برای تو