o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Saturday, October 31, 2009
باران می زند
از نزدیکای خانه تو می گذرم
شاملو می خواند
و
من فرمان را آنچنان محکم چسبیده ام که نکند باران واین صدا
وسوسه ام کند
زنگت زنم و تو سردتر از این روزهای بارانی
دل تنگیم را به سخره بگیری .

Labels: ,

Thursday, October 29, 2009
88/8/8
گیریم که فردا همش هشته
گیریم که این عددا مهمه
گیریم که تو این روز " هشتی " تولد امام هشتم هم باشه ...

خب که چی ؟
یعنی تو این همه هشت .. "مردجان" برمیگرده یا از " ش .مهر " خبری می شه یا مملکتمون میشه بهشت ها ؟؟؟
اگر هیچ کدوم اینا اتفاق نمی افته
اگر من هنوز سرما خوردم
اگر لاتاری نمی برم

پس چه فرقی با روزای دیگر داره ها ؟؟؟
من که فکر کنم 88/8/13 متبرک تره !!!
Wednesday, October 21, 2009
سردرگم شده ام
این روزها نمی دانم چه چیزی را اینجا بنویسم ؟
چه چیز را در ریدر؟
و کدام را در فیس بوک .
Sunday, October 18, 2009
خواستم دمی از خیالت غافل شوم
سیب گاز می زدم و آواز می خواندم
بی هوای توسر به زیر و سخت
راه می رفتم
ناگهان دردی شدید تمام سرم را فرا می گیرد ..
+ نمی دانم از خیال تو غافل شدم یا از حضور خودم ؟!
سرم به علمک گاز ساختمان نیمه سازی خورده است .
روی زمین می نشینم
از درد چشمهایم باز نمی شوند
سرم داغ می شود
دست به سرم می گذارم
پر خون می شود
دستم را رویش نگه می دارم
...دردش کمی آرام می شود
با بغض
با خیال تو
بی خیال خودم
به دانشگاه می روم
سرم درد می کند ...
سال هاست به خیال تو .. بی خیال خودم شده ام .

Labels:

Friday, October 16, 2009
شکوه نامه ی همه این روزهایم بماند برای بعد
برای روزی که ببینمت و بی بغض بگویمت که غم رفتنت ، باری بر شانه هایم نهاد که هنوز یارای ایستادنم نیست .
همان شانه هایی که می خواستی تمام سنگینیش را تو بر دوش بگیری .
بیست . چهارم مهر است ... جمعه
بارانی نیست
تو نیستی
و امروز رویای گوش ماهی من سه ساله می شود .

Labels:

Monday, October 12, 2009
دست های سرد
یعنی روزهای بی تو !
Friday, October 9, 2009
فیلم می بینم
تخمه می شکنم
هر روز می نویسم
کوه می روم
و همه اینها یعنی باز امتحان مهمی در پیش است ....کنکور
Thursday, October 8, 2009
آن روز که دل به تو دادم
یادم رفت رویش بنویسم شکسنتی
همین شد که بی قراری و بی تابیت ، کار دستم داد .
تو رفتی و من ماندم و قلبی شکستهو پر از جای زخم

Labels:

Wednesday, October 7, 2009
تنهایی

یعنی وقت هایی که داری از درد تو خودت فریاد می زنی ، کسی رو نداری .
یعنی همین امروزها ...
وگرنه برای جشن و مهمونی و گردش و سینما رفتن که همیشه آدم پیدا می شه!

Labels:

Monday, October 5, 2009
بالاخره دیر یا زود یه بهانه پیدا میشه برای دیدنت.
صبایی از کنارم گذشت و همه عمر ، بی قرارم کرد .

Labels:

دلم می خاد یه جواب دندان شکن ِ کو.ن سوز بنویسم ، ای میل کنم.
شاید صلاح کار دستش بیاد

Labels:

Sunday, October 4, 2009
می دونم رفتنم یاعث می شه گریه ام بگیره ، بغض کنم
و تو تمام مدت با یک جین روشن و تی شرت آبی تو ذهنم رژه بری
و این رو هم می دونم نرفتنم یعنی فرار از خاطرات تو !

Labels:

Friday, October 2, 2009
نمی دونم این کامیلا تو این فیلم درپیت ویکتوریا تو کانال خاله زنک فارسی وان چه شباهتی به تو داره که مشتاق می شم فیلم رو ببینم؟

Labels:

Thursday, October 1, 2009
باید همه رفتارهای عجیب و خاصی رو که تو این 8 ساله یادم دادی
ازت یاد گرفتم
و شبیه سازی کردم
و بریزم دور
بزنم خودمو فرمت کنم
و از اول بنویسم شاید کمی به تعادل برسیم .

Labels: