o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Monday, August 23, 2010
دچار یک حس کرختی شدم
و در عین حال دلم کلی سفر می خواهد
به جاهای پر از طبیعت
بکر
آرام
ساکت
بدون تکنولوژی
Monday, August 16, 2010
در شانزده ساله گی دل نبندید
وابسته نشوید
عاشق نشوید
...
این عشق در جوانی شما را خواهد کشت ....

Labels:

Sunday, August 15, 2010
هر چی سعی می کنم ،این مغزم دیفراگمنت نمیشه

Labels:

از این که همش باید خودم رو امضا کنم خسته شدم
از این که هر بار باید حسم رو بهت اثبات کنم
از این که بعد از نه سال هنوز منو باور نداری
از این که هر اتفاقی که می افته اولین مقصر منم ،خسته شدم
از سردی صدات
از این که همیشه ناراحتی
از این که حرف نمی زنی
از این که تمام مدت باید حدس بزنم چته
از این که دل خوری هات رو انقدر نمی گی تا وقتی که یه کوه بشه و دیگر نشه به راحتی حلشون کرد
خسته ام
خسته
من استرس رو از وقتی فقط یک نطفه بودم تجربه کردم
من تو جنگ به دنیا آمدم
تو جنگ بزرگ شدم
و از همون روزهایی که راه رفتم برای به دست آوردن خواسته هام جنگیدم
خسته ام
پیر شدم
دیگر انرژی واسه هر روز قانع کردن تو ندارم
+ هنوز به یه چیزایی اعتقاد داری ، می دونم
به همون ها قسم از تکرار هر روزه خودم خسته شدم
یا با تمام وجودت باش
یا برو

Labels: ,

Tuesday, August 10, 2010

مغزم درگیر هزار جور فکره
هزار کار ناتموم
هزار تا حرف نزده
و ....

Labels:

Monday, August 9, 2010
آدم های دورش رو دو دسته کرده و تبعن من رو هم گذاشته تو دسته دشمن !!!
+ بعد هی من میام اینجا براش عاشقانه می نویسم

Labels:

Sunday, August 8, 2010
یک روزهایی بود که همه سرمایه زنده گیمون نوارهای کاستی بودند که الآن منقرض شدند
و یک وقت هایی پیش آمد که این نوارها پیچ و تاب می حوردند و ما با خودکار می افتادیم به جونشون

+ زنده گیم چند وقتیه این جوریه نمی دونم از کجای نوار پیچ خورده و هیچ دستی هم نیست که خودکار به دست بیاد سراغ باز کردن این پیچ

Labels:

Saturday, August 7, 2010
نه سال پیش یه عصری مثل امروز اومدی دم کانون زبان دنبال من تا بریم بستنی بخوریم و اون روز شد روز مهم بستنی سورون

خوابیده بودم
یهو دیدم گوشم صدا میده
پاشدم کله امو تکون دادم دیدم یه لشگر مورچه ریخت پایین
تو گوشم هنوز صدا میومد
افتادم به جون این گوش بی چاره دو تا مورچه صحیح و سالم از تو گوشم افتاد بیرون

Labels:

Wednesday, August 4, 2010
هی با خودم عهد می کنم
تو این دوره یک هفته ای پریدم هیچ تصمیم مهمی نگیرم
نمیشه و همه گند های زنده گیم تو این دوره است که رقم می خوره
- نشسته ام به انتظار میزی که خالی شود
تو با فاصله کمی ایستاده ای
نگاهمان به هم می افتد و نگاهت را از من می دزدی
می نشینیم با فاصله کمی
من قهقه های بی خود می زنم
گاه بلند می خندم و گاه بی خود حرف می زنم تا این بغض دل تنگی نترکد
نبینی
غرورم
+ ای لعنت به این غرور نکبت و این شیوه مزخرف رفتار من
که نمی توانم بیایم در آغوشت بگیرم و بگویم دلخورم ولی هنوز دلم برایت تنگ می شود و روزهایم بی تو چه خالیست

_ من به تصوراتم رنگ عاشقانه می دهم
تو دست در دست دختری می روی .

Labels:

Tuesday, August 3, 2010
بعضی وقت ها به چشم سر که دیده نشی حتا کارت به جلب توجه هم می کشد
+ وقتی که هنوز عشق هست ...که

Labels: