o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Tuesday, June 29, 2010
فلش بک

Labels:

Sunday, June 27, 2010
باز این معده درد ها شروع شده
خواب های آشفته برگشته
...
تو به رفتن نزدیک می شوی
من به نداشتن

Labels:

Monday, June 21, 2010
این دل پاره پاره ام دیدن اوست چاره ام

Labels:

چرا انقدر بهونه ای دنیا کم شدن
از دیروز دارم فکر می کنم یه بهونه پیدا کنم بهش زنگ بزنم پیدا نمی شه

Labels:

Saturday, June 19, 2010
بعد از این هیچ سگ اشک لیس دیگری در هیچ کتاب دیگری متولد نمی شود

+ژوزه ساراماگو، نویسنده 'کوری' و 'انجیل به روایت عیسی مسیح' درگذشت

Labels:

دیروز دوست دختر جدید دوست پسر سابقم رو دیدم
شبیه سه چهار سال پیش خودم بود

Labels:

Thursday, June 17, 2010
هی خواستم بیام یه کنایه بنویسم شاید گرفت
پاکش می کنم
بعضی از آدم ها به قیمت خیلی کمی هویت اصلیشون را رو می کنن
یکیش تو
که خیلی ساده می شه فهمید پول برات خیلی خیلی مهم تر از رابطه ها و ادم هاست

Labels:

Monday, June 14, 2010
این فیلم زنده گی رو دو سه دوری بچرخونیم و برگردیم عقب
من بشینم روی تخت
و تو روی زمین لباس هایی رو که باید ببری دسته بندی کنی
من از این همه زنده گی که باید خلاطه شون کنی تو دو تا چمدون و حداکثر سی کیلو و باخودت ببری یه قاره دیگر آه بکشم
و تو برایم بخوانی :
" پشت سر مسافر گریه شگون نداره "

و من از خنده به خود بپیچم و سفر تو با ریسه های من همراه شود .

Labels:

Saturday, June 12, 2010
پارسال این موقع چه امیدهایی دلشتیم
پارسال این موقع شاید فقط به رنگ خودکارهامون فکر می کردیم .

+ یک سال گذشت

Labels:

Thursday, June 10, 2010
امشب میای ایران
و این بار هم با وجود این همه دل تنگی
شاید همدیگر رو نبینیم

+ فراموشی کار من نیست .
از یاد نخواهی رفت .

Labels:

Tuesday, June 8, 2010
لولی گیمز هم سه ساله شد .

Labels:

Monday, June 7, 2010
به دوره خاطرات نشسته ام
در نیمه شبی گرم

دقیق می دانم چه روزی آمدی
باران می بارید
دلم هنوز بیست و چهارم هر ماه می لرزد
انگار می داند تکه ای کم دارد

رفتنت هم خوب خاطرم هست
زمین پر از برف بود
هوایی سرد
من اشک می ریختم و تو عصبی دور شدی
چهارم دی که می شود چیزی در دلم فرو می ریزد
گویی میداند چیزی را از دست داده است

Labels: ,

Saturday, June 5, 2010
من فقط دستانی می خواهم که بوی امنیت بدهند
چشمانی که جرقه شادی بزنند

و عشقی که روزمره گی را از زنده گیم پاک کند .

Labels:

Wednesday, June 2, 2010
به دل تنگی هام عادت کردم
به فراموش کردن و فراموش شدن نه هنوز

+ گاهی آدم ها پی بهونه می گردن تا رابطه رو تموم کنن و واسه خاطر این که طرف بد رابطه نشن کاری می کنن که طرف مقابلشون بره و بعدها هم اگر حرفی شد دست به کمر بزنن و به قیافه حق به جانب از خودشون دفاع کنن

Labels:

Tuesday, June 1, 2010
چوب جادویم را پیدا کنم
زمان را به عقب برگردانم
و
کاری کنم تو برای همیشه بمانی

Labels: