o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Wednesday, January 30, 2008
امروز
آرام
. بودم
Monday, January 28, 2008
. مام شید :هر دوتاتون وحشی شدین ، پرخاشگر و آدم گریز
. مامان : حالت بده ، با همه درگیر می شوی
، سایکولوژیست : تو خیلی قوی هستی ، من اگر حالم به اندازه تو بد بود
. تا حالا چند بار خودمو کشته بودم
. پ . ن : پیرو مسایل بالا به کمیته انظباطی دعوت شدم
در راستای این تحصیلات ِ متفرقه و دراز مدت
. جهت کسب مدرک ِ فوق اش لیسانس ، تمامی ِ مشکلات را تجربه می کنیم
Saturday, January 26, 2008
ni v,c hsj ;i vtjkj fh,vl kld a,n .
Wednesday, January 23, 2008
یادت میاد این آهنگه ؟
چه روزهایی بود
آرام در کنار هم
آواز می خواندیم چهار نفری
یادت هست؟


چند بار این سی دی را هدیه دادی؟


بی تو آهنگ ِ زنده گیم سرشار است از سکوت


نامه هایت را می خوانم
قول داده بودی برای ِ همیشه در کنارم بمانی



برگرد
خستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ام
خیلی خسته
. دلم یه خواب ابدی می خواهد
Monday, January 21, 2008
دلم لرزید ، عاشق شدم

یادم رفت که عشق گردگیری می خواهد ، به زور فارغ شدم



الان هم تو فصل ِ امتحانا ، دو روزه افتادم به آرشیو خونی
اگر دارم سعی می کنم که درس بخونم فقط واسه خاطر ِ اینه که
... یادم بره قول داده بودیم تا ابد کنار ِ هم


«انسان زاده شدن تجسد وظیفه بود:
توان دوست داشتن و دوست داشته شدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان انده گین و شادمان شدن
توان خندیدن به وسعت دل،توان گریستن از سویدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوه ناک فروتنی
توان جلیل به دوش بردن بار امانت
و توان غم ناک تحمل تنهائی
تنهائی
تنهائی
تنهائی ی عریان.»

پ . ن : شعر از عالیجناب شاملو
Sunday, January 20, 2008
هی میام جدی باشم
ولی این ای میل های ِ تخمی ، تخیلی ، از خنده روده برم می کنن
اگر چه که حال می کنم
!!! که این آقای شهاب فرصت تصمیم گیری در مورد ِ شیوه صکث به من داده
*
سلام
من شهاب هستم
بیست و هشت سالمه
از تهران ، پاسدارن برات ميل ميدم
از آشنايت خوشبختم
آدرس ميلتو از سايت دوست يابي ديدم
خوشحال ميشم اگر بيشتر باهم آشنا بشيم و
اگر مايل باشي دوستي و سکص داشته باشيم
البته منظورم حتماً سکثه کامل نيست بستگي به ميله خودت داره
منتظره ميلت هستم
شهاب
*
. من می گویم کلی قیافه و تیپم صکثیه ، تو باور نکن
پ . ن : - این ای میل فینگلیش نوشته شده بود که من ترجمه کردم
!!!چر ابعضی از آقایون از دیدن ِ مچ ِ دست ، همون حسی رو پیدا می کنن که با دیدن ِ واژن؟ -
هی ، این که من این قدر رله ، تو بازی راتون میدم معنیش این نیست که -
. هر چیز ِ مزخرفی رو که به ذهنتون می رسه با من مطرح کنید

Labels:

Tuesday, January 15, 2008
!!! چی فکر می کردم ، چی شد

... هضم ِ این تغییر ِ جدید و بازگشت به زنده گی بدون ِ مرد جان وقت می بره
. پس تا اون زمان این جا تعطیله
. پ . ن : دلم تنگ است و می خواهم برگردی
Monday, January 14, 2008

وقتی یک نفر رو خیلی دوست دارم ، و اون تصمیم می گیره که ادامه رابطه درست نیست
هیچ حسی ندارم به جز نفرت از خودم
حس ِ شکست
و اشک ....

ا
ش
ک
Sunday, January 13, 2008

. دل ، تنگت است
Saturday, January 12, 2008

. این تعطیلات یهویی بسیار چسبنده می باشد است
Wednesday, January 9, 2008
. حالم رو به هم می زنی ، عزیزم
Monday, January 7, 2008
. بی هوده رها شدیم
از پی ِ چی ؟
! هیچ
Sunday, January 6, 2008
تولدم بود ، 16 ساله شدم
همان روزها
لبخندت
آرامش
و
شادمانیت
،
سختیم
غرورم
خشمم
را
شکست


همان روزها که تازه تنها مادربزرگم آخرین نفسش را کشید
و
من
و
ما
نتوانستیم هیچ کار بکنیم

همان روزها که نتها تصویرش در ذهنم ، صورت ِ تکیده و لاغری بود ، که در قبر کفن گشودندش




لبخندت
فرفر ِ جعد ُ موهایت

خشمم را شکست


همان روزها
آسمان آفتابی بود
و
من
عاشقت شدم
Friday, January 4, 2008
. زنده گی ام در فاصله بین دهن دره ها خلاصه می شود

Labels: