o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Tuesday, April 29, 2008
سایکولوژیست ِ محترم می گه :
وقت هاتو کنسل کن .
پولتو هدر می دی .
...
بیرون میام
وقت هامو کنسل می کنم
سوار ِ ماشین می شم
سیگار می کشم
موزیک گوش می دهم

و باز همه چیز تکرار می شه ...
Monday, April 28, 2008



* زهی خجســـته زمانی که یار باز آید
...................... به کام غمزدگان غمگسار باز آید
به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم
....................بدان امید که آن شهســوار باز آید

Friday, April 25, 2008
بدم میاد
از این آدم هایی که هیچ مشخصاتی تو پیج اشون ندارن ( یاهو 360 رو می گم ) ، بعد کامنت دونیشونو هم محدود کردن ، بعد یهو زرت میان بی هیچ مشخصاتی کامنت می زارن و بعد هم معرفی نمی کنن .
آخه بی شعور ، الاف ، ک .. کش گه می خوری میای 100 تا کامنت می زاری ،ولی حتا جرات نداری اسمتو بگی
حالم از این قایم موشک بازی ها به هم می خوره . ...
هی آدمو مجبور می کنن ...
2- من جواب ِ تلفن نمی دم به جز چند نفر که می دوسمشون یا کار دارم باهاشون
پس وقتی 1 بار زنگ زدی جواب ندادم ، اس ام اس بده ، دلیوری تو هم روشن کن .
3- اگر کسی پا پیچم شه سه سوت نشده اسمشو پاک می کنم و شماره های ِ نا آشنا هم که هیچ وقت جواب ندارن .
4- من مثه تو نه وقت دارم ، نه حوصله نه پول که بخواهم روزی چار ، پنج بار گزارش ِ روزانه بدم یا به ک.س شرات گوش بدم .
5 - این جا ملک ِ شخصیه .
6 - الان عصبانیم .
7- احمق 4 صبح به کسی زنگ نمی زنن که واسه شوخی بیدارش کنن .
8 . خوابم میاد ولی این آب ریزش ِ بینی امونمو بریده ...
9- عاشفه این عکس ِ شکوفه هام که گذاشتم تو تمپ .
10 - بمپلیت ِ من تو فایرفاکس خرابه .
Thursday, April 24, 2008

من از این ها می خواهم خب ...
باز دارم سرما می خورم ...


Wednesday, April 23, 2008
فقط همین چند ساعت ...
Tuesday, April 22, 2008
هی خودتو ، خودمو ، خودمون رو خفه می کنیم واسه هر چی ...
این رو ببین صفا کن و شاد باش .
این جا ایران است .
- روزمون مبارک ... تبریک ِ خیلی خاص برای ِ همه دوستانی که چون من آواره دو جهان شدن
Monday, April 21, 2008
در راستای پست قبل ...
برایم دعا کنید .
این روزها روزهای ِ سختی است
قرار است کاری انجام بشه
هنوزبه انجامش شک دارم چه برسه به چگونگی انجامش ...

خدا بزرگه و من این روزها بهش ایمان دارم .
Sunday, April 20, 2008
این روزها دلم شدیداً کسی رو می خواهد که بدون خبر ِ قبلی بشه رفت خونه اش
بشه راجع به همه چیز باهاش حرف زد
یکی که بی هیچ پیش شرطی دوسم داشته باشه
و من تو فاصله های کوتاه ِ ندیدنش دلم براش تنگ شه .
که حضورش پر باشه از شادی
که سر بزارم رو زانوهاش
که برام داستان تعریف کند
...
دلم
دلم یه مادربزرگ می خواهد .
آرامم و خوش
- می گه این آرامش ِ پلنگه ...
امان از این تفسیرهای " تخمی ، تخیلی " ات ...
آشختم
پ . ن : * ش . مهر *
Friday, April 18, 2008
یک پیشنهاد برای ِ دوستان ِ مجری و برنامه ریز ِ طرح ِ امنیت اجتماعی : +
بهتر است به صورت رندوم هر از چندگاهی زنگ ِ یه خونه رو بزنن و با یه صوت ، افراد ِ حاضر در اون خونه سر ِ جاشون ثابت بایستن ( مثه استپ رقص ) و
بعد دوستان وارد ِ خونه بشن وبا هر کس که در وضع ِ بدی بود یا لباس ِ نامناسبی به تن داشت رو توجیه کنن ( مثه طغرل با بیل ) .

من تعجب مب کنم که چه طور تا حالا این قدر در این مورد کوتاهی کردن که یه مشت آدم ِ الاف ( یا علاف ) ... ( مثه من ) تو بلاگر و برای ِ دم زدن از روشن فکری و فمنیسم بودن میان از مسایل ِ رختخوابی حرف می زنن و اصلن هم شعورشون نمی رسه که به جای ِ این همه بی ناموسی از دستگیری خانم خدیجه مقدم بنویسن .


پ .ن : من به عنوان ِ یک عضو ترسو و محافظه کار ِ کمپین یک میلیون امضا که فقط کارم شده اطلاع رسانی تا حالا نفهمیده بودم که دارم چی کار می کنم تا این که این خانوم من رو مطلع کردم که من به شدت ازشون سپاس گزارم .

پ .ن 2 : من به خاطر ِ نوشتن ِ پاراگراف ِ دوم پیشاپیش از همه دوستان معذرت می خواهم .
خدیجه مقدم: جرم من مهمانی گرفتن در خانه‌ام بود!

این پست واسه هر کی سود نداشت ، واسه این خانوم کلی خواننده داشت ، همین جوری آدم معروف می شه ها ...
Thursday, April 17, 2008
تف...
Wednesday, April 16, 2008
هاي از اين بي نتي ...
فال ِ اروز :
اونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــي كه مدعي بود عاشقته ... هاي واي
( با لهجه خاص ِ خودمان خوانده شود)
* هي تابان گريه نكن .... دنيا هميشه به اين مزخرفي نمي مونه ...
سكويا تو ... برادر و پدر ِ مخابرات ...
***
. 17cm & thats uniqueee
Monday, April 14, 2008
مخابرات رو ...
جار روزه تلفنمون قطعه .
Thursday, April 10, 2008

حرفی باقی می مونه که بگیم ؟؟؟
مرتبط
بازداشت یک فعال جنبش زنان/رادیو زمانه
گفتگو با همسر خدیجه مقدم/صدای آلمان
هم وثيقه میدهی و هم اسم همفکرانت را/روز آن لاین
بازداشت یکی دیگر از فعالان حقوق زنان/روزنامه اعتماد ملی
خديجه مقدم ،فعال حقوق زنان دستگير شد/کانون زنان ایرانی
خدیجه مقدم، فعال جنبش زنان بازداشت شد /میدان زنان
بازداشت خدیجه مقدم فعال کمپین یک میلیون امضا /ادوار نیوز
خدیجه مقدم، فعال جنبش زنان بازداشت شد/خبرنامه امیرکیبیر
خدیجه مقدم، فعال جنبش زنان بازداشت شد/اخبار روز
بازداشت یک فعال حقوق زنان/ایران امروز
بازداشت خدیجه مقدم، یکی از فعالین زنان /شهرزاد نیوز
بازداشت یک فعال جنبش زنان/پیک نت
یک فعال دیگر کمپین یک میلیون امضا بازداشت شد/ایران پرس نیوز
خدیجه مقدم فعال کمپین یک میلیون امضا و کمیته مادران کمپین بازداشت شد/پیک ایران
دستگیری خدیجه مقدم؛ عیدی به جنبش زنان ایران!!/آسیه امینی
جزئيات بازداشت يک مدافع حقوق زنان : اين بار خديجه مقدم / راديو فردا
اعتراض مادران صلح به دستگیری خدیجه مقدم / کانون زنان ايراني
Wednesday, April 9, 2008
این هوا
باران
این قطره ها
بوی ِ خاک ِ باران خورده...
یار می طلبد

این شانه ها
روزها
این باران ِ بهاری ...
عشق می خواهد


باران که می بارد
هم نوا یا قطره هایش دل تنگیم را اشک می ریزم
این شانه ها
دوری آغوشت
باران
...
Tuesday, April 8, 2008

این روزها زنده گی ام رنگ و بوی ِ خاصی دارد .



روزهایم
همه سفید ...
با نواری نقره ای


با بویی خاص


زنده گی ام پرشده است ازسفید ِ این لوله های کوچک کاغذی و بوی ِ دود

ِ
Monday, April 7, 2008
آی
آی همه جام ...
درد می کنه .
. I would be back in your arms *
Sunday, April 6, 2008
من دل تنگ ِ تو ام
تو دل تنگ ِ دیگری
من درگیر ِ تو
تو درگیر ِ او
من دچار ِ تو
تو دچار ِ دیگری

و هر روز این چرخه ادامه خواهد داشت
من از پی ِ تو
تو از پی ِ او
و ما هیچ کدام ، هیچ وقت ، نخواهیم رسید .


پ . ن : این رو قاطی نوشته هام پیدا کردم
شاید خودم نوشته باشمش و یا یه جا خونده باشمش
*You're my everything
Saturday, April 5, 2008
دیشب تو خواب ،از بین ِ مکالمات 1 جمله یادم مونده که البته گوینده اش یادم نیست .
جمله هه رو دوس داشتم .

جمله هه : "مرا اهمیت کن ."

پ . ن : یحتمل گوینده اش باید لهجه داشته بوده باشه .

Labels:

Friday, April 4, 2008
خواب هایم را دوست دارم
کمتر ترس و وحشت سراغم می آید

خواب هایم را دوست دارم
وقتی تو آرام در آنها قدم می زنی و می خندی

شبها می بینمت
و صبح ها کمتر دل تنگت می شوم
انگار می کنم که صبح ها کار می کنی و تمام شب در کنارم خواهی بود .

***
این روزها به اندازه تمام ِ بیداری هایم دل تنگ ات می شوم .
Thursday, April 3, 2008
دفاعیات آقای شصت چی معرکه بود .

من بی دفاعم ...
Wednesday, April 2, 2008

- مامان بسیار به آداب و رسوم معتقده به خاطر ِ همین ما از بعد از ظهر ِ دوازدهم می رویم کردان برای ِ مراسم سیزده بدر
و از صبح روز سیزدهم مراسم رو شروع می کنیم
یابد برقصیم و شاد باشیم
بازی کنیم و بدویم

آش
باقالی
کاهو سکنجبین
آتش
گره زدن ِ سبزه
گفتن ِ آرزوها و سوزاندن ِ عادات ی بد در آتش

به دلیل ِ اعتقاد به این رسوم از دیشب تا حالا بس که خوردم دارم می ترکم .
- ولی انگار برایم هیچ آرزویی باقی نمانده است .