o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Saturday, August 18, 2007
می دانی؟!
فوت کردن " و " از دست دادن " هیچ کدام نمی توانند
حس ِ تلخ ِ غم بار ِ مرگ را بیان کنند"
...اشک بر چشمانم خشک می کند کرختی ِ تلخ ِ پر از اندوه ِ مرگت را

هر چه انتظار می کشم هیچ کس رفتنت را تکذیب نمی کند
چه گونه باور کنم دریا تو را بلعید ؟
عذاب می کشم زنده بودنم را وقتی چنین تلخ و آرام می روی


امیدوارم مرگ همان باشد که پشت ِ یک میز در کتاب ِ دینی با هم خوانده بودیم
امیدوارم مرگ همان آسایشی باشد که دو سال برای ِ یافتنش هر چه در توان داشتیم به کار بردیم

همان که چهار سال است از ما دریغ کرده اند

امیدوارم مرگ همان زنده گی ِ جدیدی باشد که می خواستیم شروع کنیم

خشمگینم از زنده بودنم

پ . ن : دلم برایت تنگ شده است
این حرف ها شاید دردم را بکاهد

... رفتن ِ تو و خواهرت به لحظه ای
اشک در چشمانم خشک می شود

Post a Comment