o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Monday, September 24, 2007
باران می خواهم
همان قدرکه از صبح هوای ِ کفش و کیف ِ نو دارم

هوای ِ مدرسه و دوستی های ِ جدید
هوای ِ تکیه دادن به نیمکت های ِ کهنه

باران می خواهم
رگبار می خواهم
رگبار
رگباری که گند ِ روی ِ زنده گیم را بشوید

شاید پیدا کنم
... ابتدای ِ این کلاف ِ گره خورده ی ِ زنده گی ام را


نمی دانم
چه شد که زنده گی ام این چنین به هم پیچید

روزهای ِ پر از گره
و من خسته شدم از این همه دندان به کلاف کشیدن
خسته شدم

زنده گی طعم ِ کلاف به خود گرفته و بوی ِ نا می دهد


مهر است
ماه مهر
ماه مهربان

هم شاگردی ِ عزیزم
امسال شروع مهر هماهنگ است با چهلمین روز ِ از دست دادنت


- بعد از دو سال باز به دانشگاه می روم
برای ِ شروعی نو


باز با مشکل مواجه می شوم



از راه ِ دور نگرانت می کنم
میدانم
امیدی نداری
ولی من این بار هم تمام تلاشم رو برای ِ این امتحان میکنم

Post a Comment