این سال نیز می گذرد
چون تمام ِ سال هایی که گذشت
و جز خاطره چیزی از آن ها باقی نماند
سال ِ خوبی نبود
پر بود از حس ِ از دست دادن
و
از دست دادن
فرقی نمی کند چه گونه از دست بروند
از دست دادن ، از دست دادن است .
مرگ و سفر و مهاجرت فرقی نمی کند
همه شان حس ِ تلخ ِ نداشتن است.
" نمی دونم کجاست ، چه می کند
فقط می دونم که ندارمش "
تلخ بود تمامش
سال ِ نو هم هیچ حس ِ شور و شوقی ندارد
چه فرقی دارد
روزها همه یکسانند
تفاوتشان تنها عددی است به نام تاریخ ساخته دست ِ ما.
" گاه به سخن گفتن از دردها نیازی نیست "
مبارک باد نمی خواهد
"از آنکه خیال خوبی ها،
درمان بدی ها نیست؛
بلکه
صد چندان
بر زشتی آنها می افزاید. "
+ تصور کن تمام ِ آنچه را که می خواهی ، به دست خواهد آمد
تصور می کنم حضورت را ...
گرچه شنیده ام دوستان ِ دیگری تنهایی هایت را طعم ِ شادی پوشانده اند .
+ مبارک باد می خواهد تمام شدن این سال ِ تلخ
+ و امید که سال ِ نو به شیرینی بگذرد