ماشینو می کوبم به ستون
ردش می کنم ، می گیره به دیوار ، بی خیال می روم عقب
آینه می گیره به دیوار ، می شکنه
***
آقایی که آمده در رو درست کنه میاد پایین و کمی راهنمایی می کنه
باز می خورم به دیوار
پیاده می شوم
ماشین رو میاره بیرون
می گه : می خوای آزانس بگیری؟؟؟!!!
این همه دردسر واسه درآوردن ماشین از پارکینگی است که 500 روزه روزی یه بار ماشین رو میارم بیرون و یه بار می گذارمش سرجاش ...
* یه وقتایی حالم خوب نیست دیگه ...
* دلم تنگتونه خب ، بفهمین .
پ . ن : یکی منو به اعتراف یلدایی دعوت کنه
*** علف ها بی واسطه با خدا سخن می گویند ، بخشیده خواهم شد به یقین