حتا بیست و چهار ساعت از پابلیش کردن پست قبلی نگذشته بود ...
سر کلاس بودم ... گوشیم سایلنت
تلفنم رو نگاه می کنم
چند پیام و یک میسد کال
باورم نمی شه
گمان نمی کنم اتفاقی باشه
مام شید تماس گرفته بود
بهش زنگ می زنم
*از خودم عصبانی می شوم وقتی نمی تونم حسم رو بیان کنم
وقتی حس دل خوری به به دل تنگیم غلبه می کنه
تازه دارم می فهمم چرا نباید حرف های مهم رو پشت تلفن زد
چشم ها در رابطه بسیار موثرند
پ . ن : ممکنه بشه خیلی از روابط رو قطع کرد
به نبودن خیلی ها عادت کرد ...
ولی آدم ها و خاطرات هیچ وقت از یاد نمی روند .
Labels: ... برای تو, مخاطب = خودم