o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Sunday, May 17, 2009
+ صبح
نه تگرگ و نه باران
این روزها خدا بارانش را هم از دل من دریغ دارد

بیست و چهار سال پیش
یک روز آفتاب زده کویری
کرمان
... من به دنیا آمدم ...
خانه همه شوق بود و هم چنین ترس از دست دادنم از همان روز اول
سخت و سهل ... هر چه بود بیست و چهار سال گذشت

بیست و ششم اردی بهشت است و من بیست و چهارساله می شوم

+ عصر است
نم باران
با هم راه می رویم
این غمی که درونم رخنه کرده است
در شادترین لحظه ها هم همراهم است .
+شب
باران تند می بارد
- هنوز باران برایم معنای آن دارد که فراموشم نکرده ای ... مرسی

Post a Comment