من ديگر آدم رابطه هاي خاص نيستم
من ديگر حوصله روزي 10 بار تلفن حرف زدن ندارم
من ديگر نمي تونم منتظر شب بخير بشم
من حال توضيح دادن وقايع هر روز رو ندارم
ديگر نمي تونم وقتي کسي بهم اخم مي کنه براش لبخند بزنم
نمي تونم وقتي کسي دارد دعوا مي کند پاشم برم ببوسمش
من ديگر توان اين رو ندارم که سال ها يه آدم رو دوست داشته باشم
نمي تونم اداي آدم هاي خوب رو در بيارم
نمي تونم به خاطر خوش آمد کسي ارايش کنم
+ من ديگر اون آدم سابق نيستم
من دلم مي خواهد هر وقت دلم خواست گوشيمو خاموش کنم بندازمش يه گوشه و بروم
من دلم مي خواهد شبا هر وقت دلم خواست بخوابم
صبح ها هر وقت دوست داشتم پاشم
اصلا دلم مي خواهد گاهي بي برنامه پاشم برم يه گوشه تو خيابون بشينم هي آدم ها رو نگاه کنم
دلم مي خواهد اگر تو مترو کسي هولم داد پاشو لگد کنم
دلم مي خواد گاهي برگردم و به اين آدم هايي که زل مي زنن تو چشم آدم يهه چيزي بگم
يا اينايي که صندلي بغليت مي شينن و سعي مي کنن تکست هاتو بخونن ، حرفاتو گوش کنن
من دلم مي خواهد هر روز يکيو دوست داشته باشم
من ديگر نمي تونم توجه کنم و توجه نبينم
آره
من آدم رابطه هاي خاص نيستم