يک ماه بيشتر اين کابوس لعنتي ولم نمي کنه
اين درد و بغض دست از سرم بر نمي داره
هي شبا خواب مي بينم موهات ريخته
موهات آخر رنگ طلاس
رنگ گندما
مي ترسم مي ترسم
بيام ببينمت بعد به جاي اون همه مو رو سرت فقط يک کلاه باشه
+ اين سرطان لعنتي تو رو گرفته و اين بغض و گريه گريبان منو