o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Tuesday, October 18, 2011
داره حرف مي زنه
دلش پر غصه است
مي گه : خسته شدم از اين که اين همه خودمو سانسور کردم
خب به کسي چه ربطي داره که من عاشق يه دختر شدم يا يه پسر
مي گه از اين همه بوسه پنهاني و پر استرس خسته شدم
دلم مي خواد دستشو بگيرم و برم وسط حياط بشينم و ببوسمش
و همين جوري که داره از حسش حرف مي زنه مي گه همش مگر چند تا آدم هست که بتوني جلوشون خودت باشي الا تو ؟؟؟
بعد بغضش مي گيره و مي گه .. همون يه نفر بود که الان اونم ديگر نيست
+ بله خب دست بردارين از اين همه قضاوت و سرک کشيدن تو زندگي مردم

Post a Comment