می دانی!؟
سخت دل تنگت شده ام
دلتنگ ِ روزهای ِ دونفری ِ مان
دلم هوای آن روزهایی را دارد که بر لیوان ِ چای خیره می شدیم
تو سیگار میکشیدی
من از پنجره ، گلخانه ی همسایه روبرو را می پاییدم
ساعت ها می گذشت
سر روی شانه هایت می گذاشتم
دستانم را در دست می گرفتی و از روزهایی می گفتی که هیچ وقت تکرار نشد
تکرار نشد
... تکرار نشد
... روزهایی که تنها تلخیش طعم ِ شکلاتی بود که با چای می خوردیم
دستانت
... دستانت را برای ِ تداعی آن روزها به من
Labels: ... برای تو, از خروس لاری به مرغ همسایه