LoLiGameS
اين ترم با يکي کلاس دارم که هم اسم توست
سخت بود صدايش کنم
اين که اسم تو رو بگم
ته دلم شيرين شه
نگاهم برگرده
و
تو نباشي ...
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
خونه بزرگی نیست
پنجاه و دو متر و هفتاد سانت است
همیشه می گفت : هفتاد سانت تو 52 متر خیلی مهمه باید در نظر بگیریش
من از اون خونه کلی خاطره دارم
تو اون خونه همیشه احساس امنیت کردم
از آرامشش لذت بردم
از سکوتش
گیریم که چهار طبقه رو بی آسانسور باید بالا رفت
4 سال پیش اون خونه رو اجاره داد و من فرصت این رو نداشتم که با اون خونه و خاطراتم خداجافظی کنم
حالا مستاجره رفته
خونه خالیه
البته یه کمی از وسایل قدیمی رو که نگه داشته برده اون جا
و منم دارم بعد از چهار سال می روم اونجا
از دیشیب انقدر هیجان داشتم که خوابم نبرده ....
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه, شاید در سپیده دم همدیگر را باز یابیم .
دیدن تو
فضای بیمارستان
و حرف زدن دربار خونه قدیمی تو
منو برد به کلی سال پیش
به نوجوانی هام
و من یادم اومد که تو خیلی بیشتر از چیزی که تا حالا برات گفتم مهمی
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
نمی تونم توصیف کنم
که همین گاه گاه حرف های بی دعوا و گله گذاری هایمان را چقدر دوست دارم
که به لحظه ای لبخندش همه دنیایم را می بازم
دوباره شانزده ساله می شوم
من مادرانه بودن هایش را و این نازکردن های کودکانه اش را به همه دارایی دنیا نمی بخشم
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
بعد از نه سال
امسال تولدش رو ایران است
تازه خونه عوض کرده و درگیر هزار جور کاره
یعنی از جشن و کیک خبری نیست
من هم نمی دونم حالا که نباید هدیه تولد رو تو یه پاکت کوچک برای پست کردن به یه قاره دیگر گذاشت
چی می تونم براش بخرم
یه چیزی که بتونه خوش حالش کنه
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
در شانزده ساله گی دل نبندید
وابسته نشوید
عاشق نشوید
...
این عشق در جوانی شما را خواهد کشت ....
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
آدم های دورش رو دو دسته کرده و تبعن من رو هم گذاشته تو دسته دشمن !!!
+ بعد هی من میام اینجا براش عاشقانه می نویسم
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
یک زمانی بود که من نوجوان بودم و تو نگران من
نگران رفت و آمدهایم
دوست ها و ارتباط های جور واجور و گاهی خارج از مرزم
نگران درس ها و امتحاناتم
حالا الان داره همه چیز جبران می شود
دو ماهه بی خبر پاشدی از اون کشور لعنتی آمدی بیرون
و من مدام نگران درس هاتم
و رفت و آمدهای بی حد و حسابت
معاشرت های عجیب و دوست های جورواجورت
نگران کارهای یهویی و احمقانه ات
+ ساعت دو نصفه شب راه افتادی تو جاده که از شمال بیای تهران که تمام روز رو تو خونه بخوابی که چی؟!!!!
+ با خودت عهد کردی هیچ تعطیلاتی نیاد و بگذرد که تو، توی خونه بمونی و مسافرت نری ، نه ؟!
می دانی ؟!
نگرانتم.
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
هنوز برایم غیرمنتظره ای
آنقدری که پس از نه سال
هر بار که شماره ات را می گیرم
یا بی خبر به سراغت می آیم
قلبم می خواهد از سینه بیرون بپرد .
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
اصلن چه معنی داره که تو وقتی بیای ایران که من همش امتحان دارم ؟!
این جوری من نه به تو می رسم نه به درس ها
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
باز این معده درد ها شروع شده
خواب های آشفته برگشته
...
تو به رفتن نزدیک می شوی
من به نداشتن
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
چرا انقدر بهونه ای دنیا کم شدن
از دیروز دارم فکر می کنم یه بهونه پیدا کنم بهش زنگ بزنم پیدا نمی شه
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
امشب میای ایران
و این بار هم با وجود این همه دل تنگی
شاید همدیگر رو نبینیم
+ فراموشی کار من نیست .
از یاد نخواهی رفت .
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
راست شکمش رو گرفته و دور دنیا چرخ می زنه ...
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
بعضی ها جهانگرد به دنیا می آیند
بعضی ها جهانگرد می شوند
بعضی ها جهانگردها را دوست دارند
من هم سال هاست در رویاهایم با تو همسفر شده ام و جهان را دور می زنم .
Labels: " شین . مهر " نامه ., از خروس لاری به مرغ همسایه
چراغت خاموش است اغلب
و گاه که روشن می شود
خیره به مسنجر می نشینم ساعت ها
شاید پیامی دهی
خسته می شوم آن قدر حرف هایم را در این استتوس ها می نویسم .
تو بی توجه می روی
چراغت خاموش می شود
و من باز فرصتی را از دست داده ام .
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه, شاید در سپیده دم همدیگر را باز یابیم .
اگر به هشت سال پیش برگردم ،
باز هم عاشق معلم زبانی خواهم شد که صدای خنده اش در گوش آدم زنگ می زند .
که بازی می کند ، تنها می رقصد و جشن بستنی سورون می گیرد .
که تو دل برو ست و واسطه ایست بین دنیای من و آدم بزرگ ها..
که اول از حالت می پرسد و بعد از نتیجه امتحان .
حتا اگر پانزده سال و هفت ماه بزرگتر باشد .
+ نمی شود دوستت نداشت ...
Labels: " شین . مهر " نامه ., از خروس لاری به مرغ همسایه
چشمانم را می بندم
سرم را روی زانو می گذارم
و انقدری بهت فکر می کنم که چشم هامو باز کردم
روبه روم نشسته باشی
Labels: " شین . مهر " نامه ., از خروس لاری به مرغ همسایه, شاید برای چند نفر ... شاید فقط همان که رفته است ... نمی دانم
می گه فراموشم کن . می گم مگه چغندر کاشتم؟!
فراموش کردنت ، فراموش کردن هشت سال نوجوانی و جوانی است .
Labels: " شین . مهر " نامه ., از خروس لاری به مرغ همسایه
می گه این که ما نمی میریم ، تصادف نمی کنیم ، سرطان نمیگیریم واسه خاطر اینه که خدا داره جبران می کنه ....
می پرسم چی رو؟
میگه :این که پدر و مادرهامون همه عمر رو ریدن به ما .
Labels: " شین . مهر " نامه ., از خروس لاری به مرغ همسایه