می گفت : " می دانی ؟! تو در این رابطه چقدر یاد گرفتی ... چقدر فهمیدی ، چقدر بزرگ شدی " .
و من فقط می خواستم اثبات کنم " دردی که کشیدم ، زخمی که خوردم و قدری که شکستم ... بیشتر از همه آنچه بود که او می گفت " .
الان بعد از سال ها ...
انگار از " مفرد متکلم " به " دانای کل " ... تغییر نقش دادم و می بینم همه آن چه می گفت ، مهم تر و با ارزش تر از شکستنم بود .
Labels: Organized .