o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Thursday, July 30, 2009
نشسته بودی رو تخت
تکیه داده بودی به دیوار
من هم روبروت دراز کشیده یودم و نگاهت می کردم
زانوهات رو تو بغل گرفته بودی
من هم پاهام رو تکون می دادم
انگاری دلت گرفته بود
صدات میلرزید
بغض داشتی
از ابراز درد و دلیلش سر باز می زدی
نمی خواستی چیزی بگویی
انگاری دلیلش را می دانم
می پرسم از فلانی ناراحتی
بغضت می ترکد
و می گویی
همه آنچه که آزارت داده است
+ بیدار می شوم
یادم نیست دلت از چه گرفته بود
من هم خسته از خواب آشفته ام و نگران تو

Labels:

Post a Comment