o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Tuesday, November 3, 2009
به سختی خوابم برد
خوابت را دیدم
داشتم وسایلم را از خانه ات جمع می کردم تا بروم
مهمان داشتی
و سکوت تلخ من .. کنجکاوی همه را برانگیخته بود .
توضیح می دادی .. علت تلخی این روزهایت را
و صلاحی که جدایی ما را رقم می زند
عکسی بی هوا از من گرفته بودی
که گوشه ی آینه اتاقت بود .
پرسیدم " اینجوری راحتی ؟ .. این که ماه ها بگذرد و خبری از من نباشد ؟"
نگاهم کردی
با آن نگاه همیشگی
که همیشه دلم را می لرزاند
و پاسخ دادی " اگر این عکس نباشد .. حتا یادت نمی افتم
+ از خواب پریدم
دم صبح بود
روی تخت نشستم
تصمیم گرفتم
بارم را ببندم و برای همیشه از زنده گیت بروم
از رابطه ی هشت ساله
و امروز تمام روز تلخ گذشت ..

Labels: , ,

چقدر بدست که بعد از اینهمه سال قرارست چمدان ببندیم

خواهش می کنم کمی دیگر بمان  

_____________________

جلسات کتابخوانی راه انداخته ام
اگر مایل به حضور بودی خبرم کن
hafezan@gmail.com  

_____________________

Post a Comment