o
پر از بغضم
و چشمانم گاه از اشک تر می شود
دستمالی در دست گرفته ام و سعی می کنم گریه ام را نبینند .
حرف می زنم
تند و پشت سر هم
موضوعش مهم نیست
حرف که می زنم اشک هایم کم می شود
بغضم ... نه
این سنگینی غم عشق زنده به گور ، دو سال است از سینه ام کم نمی شود .
و این روزها خاطراتت تازه می شود و تلخی نبودنت رسوایم می کند ...
Labels: برای دروس الممالک سابق