مازوخیست ام گل کرده نشستم دارم نوشته های چتی مون رو می خونم ...
اشک تو چشم هام جمع می شه
و باز یادم می افته که نبودنت چه قدر سخته
و چه قدر سخته که مسئولم سر قولم با خودم بمونم و بگذارم تو برای همیشه از زنده گیم پاک شی
نمی شه
پاک کردن تو یعنی این که یک دفعه از شانزده سالگی بیام تو بیست و چهار سالگی و هشت سال این وسط رو کامل قلم بگیرم .
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه