o LoLiGameS
<< Home



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Saturday, February 27, 2010
من شانزده ساله بودم و تو سی و دو ساله
من بزرگتر از شانزده سال و تو جوان تر و با حوصله تر از سی و دو سال
با هم می خندیدیم
می رقصیدیم
بازی می کردیم
آواز می خواندیم
پازل می چیدیم
سودوکو حل می کردیم
و ...
می دانی؟
من بزرگ شدم
خسته از این همه تلاش بی ثمر
افسرده
پرخاشگر
عصبی
تو بزرگ شدی
کارت بیشتر شد و وقتت کمتر
دورت شلوغ تر
کم حوصله تر
من ترس ها و وحشتم از دنیای آدم بزرگ ها بیشتر شد
دور شدیم از هم
من بیست و چهار سالم تمام می شود و تو تازه چهل ساله شده ای
دور شدیم و این فاصله هر روز بیشتر می شود
...
من بزرگ تر خواهم شد
پرکار تر و با وقتی کم تر
دورم شلوغ تر
و باز به سراغت می آیم و این فاصله از بین خواهد رفت .
می رسد روزی که بیستمین سالگرد " بستنی سورون " را در ظهری تابستانی جشن بگیریم ، می دانم !

Labels:

Post a Comment