LoLiGameS
فریاد ِ بی قراری
Labels: تک جمله نگاری
نه تو نرفتی ، نه ، تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو هنوز هم اینجایی
پ . ن :
مامانت رو در آغوش می گیرم ، می گه : دیدی تو یه لحظه بی دختر شدم
و من شرمنده ام از زنده بودنم
عکس هاتون رو گذاشتن رو میز
شمع
گل
مهسا
مهدیه
خط ِ اریب ِ سیاه ِ بغل ِ عکسهاتون
بغض می کنم
تو رفته ای
می دانم
آرامی و شاد
...اما شیون های ِ مادرت را
... بی قراری ِ پدرت
...و تنهایی برادرت
گریه می کنم
بغض ِ بزرگی است در دلم
می دانی؟!
... باور ندارم که رفته ای و ما
امروز
باید
دسته گلی
برای ِ خداحافظی بیاوریم
سیاه بپوشیم
عکست را ببوسیم
و شبهای ِ سیاه ِ بسیاری را
به انتظار ِ دیدنت
در خواب
چشم بر هم بگذاریم
***
ش . مهر" می گوید باید شاد باشم که دیگر در این دنیای ِ سیاه ِ تلخ"
پی ِ گرفتن ِ هیچ حقی نمی دوی
و من امیدوارم دنیای ِ دیگری وجود داشته باشد لایق ِ تو
خوابت را دیدم
شاد بودی و زنده
می دانم
باید جهان ِ دیگری باشد تا هر آن چه را که اینجا دریغ کردندت
به پایت بریزد
دعا می کنم
آرام باشی
و شاد
می دانی؟!
فوت کردن " و " از دست دادن " هیچ کدام نمی توانند
حس ِ تلخ ِ غم بار ِ مرگ را بیان کنند"
...اشک بر چشمانم خشک می کند کرختی ِ تلخ ِ پر از اندوه ِ مرگت را
هر چه انتظار می کشم هیچ کس رفتنت را تکذیب نمی کند
چه گونه باور کنم دریا تو را بلعید ؟
عذاب می کشم زنده بودنم را وقتی چنین تلخ و آرام می روی
امیدوارم مرگ همان باشد که پشت ِ یک میز در کتاب ِ دینی با هم خوانده بودیم
امیدوارم مرگ همان آسایشی باشد که دو سال برای ِ یافتنش هر چه در توان داشتیم به کار بردیم
همان که چهار سال است از ما دریغ کرده اند
امیدوارم مرگ همان زنده گی ِ جدیدی باشد که می خواستیم شروع کنیم
خشمگینم از زنده بودنم
پ . ن : دلم برایت تنگ شده است
این حرف ها شاید دردم را بکاهد
... رفتن ِ تو و خواهرت به لحظه ای
اشک در چشمانم خشک می شود
... دوسُــم میادِش اِت
Labels: ... برای تو
... منو رها کن ازاین حس ِ تنهایی
جناب زندگی محترم می شه لطفا از من بکشی بیرون؟
Labels: تک جمله نگاری