باران می زند
از نزدیکای خانه تو می گذرم
شاملو می خواند
و
من فرمان را آنچنان محکم چسبیده ام که نکند باران واین صدا
وسوسه ام کند
زنگت زنم و تو سردتر از این روزهای بارانی
دل تنگیم را به سخره بگیری .
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه, شاید در سپیده دم همدیگر را باز یابیم .