بی تابم
دلم آرام و قرار نداره
تو دلم دارن رخت می شورن
رخت گهی
یک سال است ندیدمت
می دانی ؟!
این چند ماه اخیر ایران بودی
در فاصله کمی
و من آنقدر پی یک بهانه اساسی برای دیدنت گشتم
که یادم رفت
دل تنگی بهانه نمی خواهد
آن قدر امروز و فردا کردم که رفتی
رفتی
و با هر بار رفتنت من تکه تکه می شوم
هر بار تکه ای را با خود می بری
من تنها تر می شوم
و هرچه بیشتر می گذرد بهانه بزرگ تر می خواهد
کاش این روزها هم می شد به بهانه کباب یا بستنی به سراغت آمد .
Labels: " شین . مهر " نامه ., از خروس لاری به مرغ همسایه, صلاح من ، صلاح تو ، صلاح ما ... هیچ کداممان