سختت بود قول بدهی سالی یک بار به ایران بیایی
و حتا نگفتی سعی می کنی
گفتی شاید 15 سال بگذرد و نیایی
رفتی و من با بغض
بی بوسه خداحافظی ، رفتنت را از پشت شیشه و میان انبوه جمعیت دنبال کردم .
دو سال نشده است که رفته ای و از این دو سال بیش از 6 ماه را ایران بوده ای .
دو ،سه باری بیش ندیدمت .
دل تنگیم را بار کرده ام در کوله ای
و صبح تا شب
شب تا صبح
در بیداری و رویاهایم
به دوش می کشم .
Labels: " شین . مهر " نامه ., Maybe i need you ... yes i do ., از خروس لاری به مرغ همسایه