دلم پر می زنه
یک کاغذ بردارم روش عکس چلوکباب بکشم
بروم پایین پنجره اون خونه قدیمی
تو هنوز اونجا باشی ،زنگ بزنم
بیای دم پنجره
کاغذ رو نشونت بدهم
بیای پایین ... حرفی نزنیم
راه بیفتیم سمت یک کبابی آشنا
کباب بخوریم و عکس بگیریم و بخندیم
با هم برگردیم به اون خونه قدیمی
من بشینم روبروی پنجره
گلخانه ساختمان روبرویی رو ببینم
چای دم کنی
سیگار بکشی
و من بی حرف ،تمام امنیت دنیا رو تو دست هات احساس کنم .
Labels: " شین . مهر " نامه ., از خروس لاری به مرغ همسایه, شاید در سپیده دم همدیگر را باز یابیم .