LoLiGameS
بله خب
مي گن بايد باهات حرف بزنم
و بگم که همون قدري که از ديدن تو با آدم هاي ديگر عصبي و ناراحت مي شم همون قدر هم به تموم شدن اين رابطه اطمينان دارم .
اما کيه که تو اين اوضاع جرات بيان کردن اين حقيقت رو داشته باشه
بعدا مي فهمي خودت خب
يا شايد اصلا يه روزي اين بلاگ رو اتفاقي پيدا کردي و فهميدي من ته روياهام هنوز پي يه آدمي هستم شبيه مرد جان ....
Labels: Maybe i need you ... yes i do .
نوجوون که بودم يه دوست داشتم که بودن باهاش سخت ترين و بدترين شرايط زنده گي رو هم برام شيرين مي کرد
يه دوستي که بودن باهاش اين حس رو بهم مي داد که هميشه يکي هوامو داره
منم واسه بودن و وقت گذروندن با اون به هر دري مي زدم
حتا ترجيح مي دادم يه ساعت ديرتر از موقع مقرر برسم خونه و جيغ و داد رو تحمل کنم .. درعوض يه ساعت بيشتر از زنده گيم لذت ببرم
نمي دونم چي شد که از اون روزها به بعد ياد گرفتم به حسم احترام بزارم
براي خواسته هاش تلاش کنم
براي بدست آوردن چيزهايي که مي خواهم و دوست دارم بجنگم و الان ده ساله همش تو جنگم
اينه که وقتي مي بينم آدم ها چه قدر منفعل با همه چيز برخورد مي کنم درکشون برام يک کم سخت مي شه
Labels: جلال نامه
دل تنگي هاي ادمي را باد ترانه اي مي خواند .....
صبح رفتم سنگک بخرم يارو مي گه :
ساده
کوچيک / بزرگ
يه رو خشخاش کوچيک / بزرگ
دو رو خشخاش کوچيک / بزرگ
منتظر بودم " منيو " بياره خب .
زنده گي ها ، خانواده ها هر کدوم يه کاور روشون دارن
کاش مي شد کاورو برداريم و باز همه چيز همون جوري خوب باشه
Labels: Organized .