LoLiGameS
پارسال این موقع چه امیدهایی دلشتیم
پارسال این موقع شاید فقط به رنگ خودکارهامون فکر می کردیم .
+ یک سال گذشت
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
این روزها
هر هیجانی
هر خبری
هر نوشته ای
اشکم را در میآورد و گلویم را پر از بغض می کند
شادی یا غم
فرقی نمی کند
این روزها این بغض بی درمان
به هر تلنگری می شکند ....
Labels: . براي ِ تو كه رفته اي, سخت ، سیاه ... چون این روزها, هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
فیلم حنا را دیدم ...
با بغض
با اشک
یادم آمد امیدواریمان را
تلاشمان را ...
* دلمان پر است و دستمان خالی
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
خاله جان موهاش رو فر کرده
دو ساعته نشسته جلوی من ، رو به تلویزیون
و من دو ساعته دارم نگاهش می کنم ( بیش از همه این سال ها )
+ از نشانه های حضور خدا همین بس که تو پس از ده روز زنده ، سالم و سرپا به جمع ما برگشتی
اگرچه که ده روز گذشته برای همه ما و بیشتر از همه تو سخت و پر از درد گذشته
به قول آزاده ، آزادیت مبارک .
Labels: چنته خواهی + 63008, هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
از نشانه های آخرالزمان همین بس که هفتاد میلیون پای تلویزیون ها میخکوب شوند به تماشای نماز جمعه ...
+ این بار قرارمون نماز جمعه !
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
زمستونی داشتیم از آلودگی خفه می شدیم
دولت رو باکی نبود
حالا گرد و خاک و تعطیلات یهویی و دولت مردمی این حرفا ...
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
این روزها همه دل چرکین ، خسته و بی قرارند ... شما چطور؟
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
سیاه
نه از آن جهت که رنگ عشق است ..
برای تلخی این روزها
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
از جلوی تلویزیون می گذرم
مامان فیلم می بینه
فیلم های قدیمی خودمان
خیلی دور نیست
همین چند سال پیش
آرزوهای بزرگ نداشتیم
فقط امیدوار بودیم گذشت زمان آزادی و شادی بیشتری به ما هدیه کند
کنار هم بودیم
شاید به فاصله ساعتی از هم
الآن اما همان آرزوهای کوچک را نیز از یاد برده ایم
+ این روزها فقط می خواهیم همان امنیت نسبی گذشته مان را به ما برگردانند ... همان شادی قبل را
این روزها دوریم
به فاصله چندین ساعت از هم
اما برا ی رسیدن به هم به جز زمان ... ویزا می خواهیم
عزت و شرافتمان که رفت اعتبارمان را هم با خود برد
+ کاش به همان روزهابرگردیم
+ خسته ام .
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
از صبح انقدر خبر ضد و نقیض از برگزاری راهپیمایی یا به هم خوردن آن شنیدم ... گیج شدم
سایت ها هم که یا فیلتر شده اند و یا به خاطر سرعت بسیار کم باز نمی شدند
جمعیت 200 نفره ای از روبه روی شرکت می گذرند تعداد زیادی موتور ، وانت و ون حامل نیروهای گارد
به بچه ها خبر می دهم می ترسم
سال هاست در دعای شبانه ام قبل از سلامتی از خدایم امنیت و آرامش خواسته بودم – حسی که سه شب است هیچ کدام ما نداریمش –
دلم می لرزد
جمعیت که بیشتر می شود دلم کمی قرص می شود
توی بالکن شرکت رو به خیابان آزادی با فاصله کمی از مردم ایستاده ایم
دسته ای می گذرند
اشاره شان به ماست و شعار می دهند " آزادی اندیشه از اون بالا نمی شه "
کمی با رییس کلنجار می رویم تا راضی می شود به خیابان برویم ، خودش هم می آید
هم صدای جمعیت فریاد می زنم
بغض و اندوهم با این فریادها هم خالی نمی شود
ما آرام می رویم و ساعت 7 از میدان آزادی به شرکت باز می گردیم
ساعتی بعد خبر ناآرامی و گلوله و کشته و زخمی
+ خدایا در عدالتت به هر نفر چند بار جنگ و ناآرامی و نا امنی و درد می رسد که ما هنوز سهممان را نپرداخته ایم ؟
+ این ها که از بین ما می روند ، خواهران و برادران ما هستند .
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
چقدر دروغ؟
چقدر تابلو؟
یادت میاد یه امتحان ازمون گرفتن ؟
یادت میاد تعهد دادیم بعد از اون امتحان هیچ حق دیگری برای اعتراض نداریم ؟
یادت هست سه ماه تموم کنارم نشستی و با هم درس خوندیم ؟
یادت میاد چقدر کلاس رفتیم و چقدر معلم گرفتیم؟
یادت هست شب هایی که آرامش دستانت نبود چه گونه در استرس گزشت؟؟؟
یادت هست شب قبل از امتحان از پا در آمدم
تب کردم
هذیان می گفتم؟؟؟
ما هفتاد و پنج نفر امتحان دادیم ... هیچ کس قبول نشد .
مگر می شد ؟
مگر می شد هیچ کس قبول نشود
دروغ گفنتد
باور نکردیم .. از تلاش دست نکشیدیم
همه آن روزها گذشت
ما به شکست و اجحاف و ناکامی عادت کردیم ... به دروغ
امروز همین جور است
ما همه رای دادیم ... چه شد ؟
باز هم شکست حوردیم ... باختیم
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند
خوب یادم میاد
سوم راهنمایی بودم
امتحان علوم داشتیم
همه سوال ها رو از رو ورقه دوستم کپی کردم و ته جواب هم بی این که فکر کرده باشم نوشتم ادامه سوال پشت صفحه ...
تقلب انتخابات امروز هم همین قدر تابلو است .
Labels: هوا روشن بود ... اما شرافت و اعتبارمان را به تاراج بردند