LoLiGameS
خوشبختی یعنی ... وقتی که بعد از 14 ساعت لنز رو از نو چشمهام درمیارم و با خیل راحت چشمهام رو می مالم .
این تو بمیری ، از اون تو بمیریها نیست .
گویند هرچیز را حکمتی است .
زود بیدار می شوم
زود می روم سر کار
بیشتر کار می کنم
زود می روم دانشگاه
زود میام خونه
شام می خورم
زود می شینم پای کامپیوتر
همه چیز سریع می گذره
زود می خوابم
این جوری می شه که این 3 ساعت و نیم اختلاف ساعت این قدر پررنگ شده و آن لاین نمی بینمت
زنگ هم که بزنم ، صدات رو که بشنوم ، بغضم می گیره ، بغضم بگیره تو می فهمی ...
تو بغضم رو بفهمی ناراحت می شی ، پس زنگ هم نمی زنم .
همینه که فکر می کنم 2 ساله رفتی
ولی وقتی میشمرم میشه 98 روز .
***
یکی داد دل مرا فریاد کند لطفن .
Labels: گاهی احتمالش هست دوستی برود و تنها بمانی باز .
گاهی شاید کمی تامل و تعمق لازم باشد .
مرد جان عزیز
من هنوز نوشته هاتو می خوانم اگر چه گاهی وقت ها خیلی آزارم میده
نوشته آخرت برام جالب بود
می گویی : حتا اگر شرایط عوض شد .....
من از این نوشته برداشت کردم که منظورت اینه که تا هرجا که بشه ، هر چه قدر سخت ... پای حرف و قولت می مونی .
من قضاوت نمی کنم فقط اگر این نوشته رو خواندی خودت ، تو خلوت خودت کمی فکر کن شاید یه جایی داری اشتباه می کنی
شاید خودت هم یادت رفته
پس یک یادآوری لازمه
من قسمتی از نوشته هاتو اینجا می گزارم ، باز تصمیم با خودت ... ( مثل 10 ماه پیش که رفتی )
*
ارمغان عزيز تولدت مبارك
ميداني اين اولينش است ( اميدوارم پنجاهمينش رو هم با هم ببينيم ) شايد سخت گذشته باشه اين روزهاي اخير هم به من و بيشتر به تو ولي هرچقدر كه فكر ميكنم تو تنها كسي هستي كه من تو اين دنيا دارم ( نميدونم تو شايد آدم زياد داشته باشي ) يعني نميتونم ديگه به كسي دل ببيندم و براي همين ميخوام قول بدم از همون قول هايي كه تو به شیوا دادي كه در كنارت بمونم و با هم آينده رو بسازيم با مهربوني و عشق.
وقتي ديشب آخر شب بهت اس ام اس زدم و گفتم زيباترين جمله اي كه ميتونم به دوست داشتني ترين آدم دنيا بگم همون جمله معروف پابلو نرودا است : " هوا را از من بگير، خندهات را نه "
شايد تنها دل خوشي هاي اين روزهاي من در اين شهر دور خنده هاي گاه و بيگاهي است كه بر لبان تو نقش ميبندد با خنده هاي تو انگار دلم غنچ ( نميدونم همين جوري مينويسن يا نه ) ميرود، يك جور نور در درونم مي دود و من رو سرشار ميكند از زيبايي وجودت.
دوست دارم زندگي برايت بسازم به دور از تمام سختي ها به تلافي تمام اين روزهاي سخت كه طي كردهاي، آرامشي برايت بيافرينم كه قوي ترين آدم هاي دنيا هم نتواند آن را از تو بگيرد. همه اينها را فقط براي يك خنده تو خواهد بود، خندهاي كه دوست دارم هر روز بر لبانت بنشيند.
و .....
25/2/86
*
این یه تیکه از یه نامه است
قول های شفاهی و نامه های دیگر هم ... خودت خوب می دانی !
شاید
این روزها و ماه هایی که خیلی سخت گذشت
خیلی دیر گذشت
خیلی بد گذشت
لازم بود
مثه بقیه چیزهایی که تو این 4 سال اخیر سلسله وار اتفاق افتاد و لازم بود
مثه رفتن به دانشگاه
مثه پاس کردن 78 واحد با کلی دردسر
مثه عوض شدن رییس جمهور و منحل شدن دوره ما
مثه به باد رفتن اون دو سال و عمر و پول و 78 واحدی که گذرونده بودیم
عینه تمام اون دو سال بعدی که پی زنده کردن حقمون از این سازمان به اون سازمان دویده بودیم
مثه ما 5 نفری که شده بودیم پی گیر کارها
مثه امتحان دوباره ای که ازمون گرفتن و هیچ نتیجه ای نداشت
مثه 4 ماهی که واسه خاطر امتحان صبح تا شب یا کلاس بودیم یا پی گیر کارها یا داشتیم درس می خوندیم
مثه استرس شب امتحان و مریضی قبل امتحان
مثه این که عین 75 نفر شرکت کننده تو امتحان رد شده بودیم
مثه عمر و جوانی که گذشت و تنیجه نداشت
مثه از دست دادن یکی از همون 5 نفر
مثه مرگ مهدیه
مثه افسردگی و درد های جورواجورمون
مثه قرص های رنگ و وارنگی که هر شب واسه خاطر 6 ساعت خواب آروم می خوردیم
مثه رفتن فرزاد
مثه همه جدایی ها
رفتن تو
و بعد هم رفتن جلال
شاید همه این ها لازم بود
برای چی نمی دونم !!!!
پ . ن : هیچ وقت هیچ کس نفهمید چه بر ما رفت ...
Labels: در وجه آقاي پروردگار
صبر می کنم ...
Labels: تک جمله نگاری
خیلی از حس ها رو نمی شه بیان کرد
فهموند
فهمید
گفت یا شنید
فقط همین که گاهی بعضی از
حرف ها
آدم ها
فضاها
گاهی تکرار بعضی از خاطره ها
صداها
آهنگ ها
عکس ها
و نوشته ها
خیلی آزارم میده
Barack Obama beats John McCain and becomes the country's first black president.اينجا چرا از اين ايموشن هاي سوت و دست ندااره؟
Labels: ...خارج كه مي گن اينه
انقدری دلم برات تنگ شده که هر چی فکر می کنم
حس می کنم هیچ حرفی برای زدن پای تلفن ندارم
+
این دل تنگی ، شنیدن صدات رو هم گریه آور کرده ...
Labels: چنته خواهی + 63008
با من حرف نمی زنی
ولی صدات رو می شنوم
بغض می کنم
پا می شوم
می روم
کاش بودی ، بغلت می کردم
کاش بودی ، دستهام رو می گرفتی
- اصرار دارد که باهات حرف بزنم
شاید بغضم رو می فهمی ، نمی دونم ....
کاش بودی
بی طاقت شدم
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
می دانی؟!
یکی از اساسی ترین مشکلات ما این است که خیلی بیش از آنچه باید از نسل قبل دور شدیم ...
رفتار و حرکات و اندیشه ها و زنده گی ما با آنچه آنها می خواهند و انجام می دهند بسیار متفاوت است
* واسه همینه که مامان و بابا ها حتا اگر خیلی از تفاوت ها را بپذیرن ، درک نمی کنند ، این می شه که یه جاهایی بد "ارور " می دن و هنگ می کنن