LoLiGameS
حتا وقت هایی هست که می دونی یه آدم رفته / دیگه بر نمی گرده / دیگه نیست
و یه رابطه انقدر به گه کشیده شده و انقدر ازار دیدی که حتا دلت نمی خاد به بهترین روزهاش برگردی
با وجود همه اینا یه روزهایی هم هست که همه گند هاشو فراموش می کنی ، گم می شی تو یه عکس و دلت برای طرف خیلی تنگ می شه / خیلی .
و هم چنان که از دلتنگی رنج می بری دلت نمی خاد هیچ خبری ازش بشنوی
امروز از همون روزهاست .
Labels: جهت ثبت در تاریخ
قذافي رو گرفتن .. هورا
اما خيلي راحت مرد
بايد زنده زنده به سيخ مي کردنش و مي زاشتنش رو شعلا آتيش تا نم نم بپزه ... همين جور هم که رو آتيش مي گردوندنش شکنجه اش مي کردن
مرتيکه پفيوزو
Labels: جهت ثبت در تاریخ
کله سحر مسيج زده که ديگر مي خواهم تنهاي تنها باشم ...
مي پرسم چته باز؟
جواب داده هيچي فقط مي خواهم تنها باشم .. تنها ..
گفتم اوکي .. ديگر خبري ازت نمي گيرم .
+ بالاخره مي رسه اون روزي که من انقدر معروف و مهم و پولدار شم که اپرا ازم دعوت کنه تو برنامه اش
بعد مي روم مي شينم اونجا
شما ها هم هي خيره مي شين به تلويزيون و با خودتون مي گين
I used to know her ...
بله و اون وقت منم که مي خواهم تنهاي تنها باشم
تقطه
Labels: جهت ثبت در تاریخ
1 .هر تغییر کوچکی می تونه اعصابم رو به هم بریزد ..
انگار وقتی برای چیزی برنامه ریزی می کنم ، مغزم رو اون برنامه قفل می شه و تغییرش باعث می شه به شدت عصبی شوم
حالا این برنامه میتونه یه قرار ساده برای خوردن یه لیوان چای باشه
اینه که سعی می کنم خیلی برنامه ریزی نکنم
2. جزییات برام خیلی مهمه
به هر چیز کوچکی توجه می کنم
و هر ایراد کوچکی ناراحتم می کنه
و این ایراد می تونه حتا بد رنگ بودن بند یک کفش بسیار زیبا باشه ، می تونه ملچ مولوچ کردن یک آدم دوست داشتنی باشه
3. وقتی به آدم ها قولی میدم .. تمام تلاشم رو می کنم که سر قولم بایستم
و این قول می تونه موندن تو یه رابطه باشه یا یک حس .. حتا بعد از این که اون آدمی که قول موندن بهش دادم ، رفته باشه .
4 . زیادی رو هر چیزی حساسیت دارم .. خیلی از کارها رو هیچ وقت انجام نمیدم چون نمی دونم که می تونم کاملا درست انجام بدم یا نه .
• در کل توی همه زنده گیم اولویت رو گذاشتم برای باقی آدم ها و به خودم کمتر از هر کسی توجه می کنم و تعهد دارم
و این باعث می شه که آدم ها بتونن به راحتی با حرکاتشون آزارم بدن .
Labels: جهت ثبت در تاریخ
زنده گي هم چنان مي گذرد
شايد دو سال نديده بودمش
از وقتي که رفت آمل
بعد هي برنامه مي چيديم بريم ديدنش
به خصوص از وقتي من رفتم بابل
نشد
هر دفعه يه چيزي پيش مي آمد
تلفني حرف مي زديم
گوش هاش سنگين شده بود
از وقتي عمو پرويز مرد .. خيلي تنها شده بود
ديروز سيمين جون هم مرد
+ سيمين معزي متين مترجم و نويسنده ديروز 4 اسفند 1389 در آمل در گذشت
+من اولين بار معني جمهوري رو از سيمين جون و عمو پرويز شنيدم
Labels: جهت ثبت در تاریخ
باشد که در تاریخ ثبت شود
من امروز آخرین امتحان دوره کاردانی رو دادم
یعنی این دوره بدون انصراف
بدون انحلال
و بدون اخراج تمام شد.
Labels: جهت ثبت در تاریخ
بعد از این هیچ سگ اشک لیس دیگری در هیچ کتاب دیگری متولد نمی شود
+ژوزه ساراماگو، نویسنده 'کوری' و 'انجیل به روایت عیسی مسیح' درگذشت
Labels: جهت ثبت در تاریخ
چای می نوشم
+ شکلات
- سیگار
و فکر می کنم که شاخوم جلوم نشسته
Labels: جهت ثبت در تاریخ
زنگ زدم" مام شید " ، بعد از سه ماه و سیزده روز
دل گیر از این بی خبری
دلش گرفته بود از این روزها
از این همه غم و درد
و مریض بود
از خودم و این بی خبری شرمنده شدم ...
Labels: جهت ثبت در تاریخ
شانزدهم آذر
یکی از سخت ترین ، بدترین و پر استرس ترین روزهای زنده گیم بود .
Labels: جهت ثبت در تاریخ, لحظه های گایشی
یک سال قبل همین روزها ..
تولده % 5 ، با "مام شید "رفتیم کردان
و بسی لذت بردیم
+3 ماهه از مام شید خبر ندارم !
Labels: بیست و چهارم ماه, جهت ثبت در تاریخ
شاید امروز آغوشت می توانست مرهم همه نگرانی های این چند روزم باشد
شاید کمی آرامش
بوسه ای شاید
دستانت حتا
همه را از من دریغ کردی .
Labels: جهت ثبت در تاریخ, دور هم گردی .
17 فروردین نقطه
8 سال پیش
کلاسی دراز
دو ردیف صندلی
ساعت پنج و نیم بعد از ظهر
تو ،
من و دنیای نوجوانی
نقطه
فقط یک خاطره / یک روز / کمی دل تنگی .
Labels: از روی دلتنگی, جهت ثبت در تاریخ
خب این لحظات آخر سال من حال و هوای خاصی دارم .
لباس پوشیدم و نشستم پای نت
خب پارسال دقیقن سر لحظه سال تحویل با تو حرف زدم
امسال دوری
قهری
ناراحتی و ...
* مهم این است گه تو این دقایق باقی از این سال ( 1387) دارم می نویسم ، دعا می کنم و سعی می کنم که خیلی شاد باشم .
+ امسال سال خوبی خواهم ساخت
شاد و پر از موفقیت و مثل هر سال آرزو می کنم که شاد ترین اتفاقات ممکن رو امسال در استانه 40 سالگیت تجربه کنی ...
Labels: . براي ِ تو كه رفته اي, از روی دلتنگی, جهت ثبت در تاریخ
خب امروز یه جلسه خانومانه داشتیم
بعد هم با خانوم 5 % یه برنامه 3 ماهه ریختیم که انجامش از همین امشب شروع شد ...
باشد که رستگار شویم
Labels: جهت ثبت در تاریخ