o LoLiGameS



    بيا زنده گي ديگري را شروع کنيم
    بي بادآوري ديروزهاي تلخ
    بي استرس فرداهاي نا معلوم

    بيا همين امروزي را که هستي
    که هستم
    بيا همين امروزمان را زنده گي کنيم
    با هم


آن روزها











LoLiGameS

Thursday, January 3, 2013
حتا وقت هایی هست که می دونی یه آدم رفته / دیگه بر نمی گرده / دیگه نیست
 و یه رابطه انقدر به گه کشیده شده و انقدر ازار دیدی که حتا دلت نمی خاد به بهترین روزهاش برگردی
با وجود همه اینا یه روزهایی هم هست که همه گند هاشو فراموش می کنی ، گم می شی تو یه عکس و دلت برای طرف خیلی تنگ می شه / خیلی .
و هم چنان که از دلتنگی رنج می بری دلت نمی خاد هیچ خبری ازش بشنوی
امروز از همون روزهاست . 

Labels:

Friday, October 21, 2011
قذافي رو گرفتن .. هورا
اما خيلي راحت مرد
بايد زنده زنده به سيخ مي کردنش و مي زاشتنش رو شعلا آتيش تا نم نم بپزه ... همين جور هم که رو آتيش مي گردوندنش شکنجه اش مي کردن
مرتيکه پفيوزو

Labels:

Thursday, October 13, 2011
کله سحر مسيج زده که ديگر مي خواهم تنهاي تنها باشم ...
مي پرسم چته باز؟
جواب داده هيچي فقط مي خواهم تنها باشم .. تنها ..
گفتم اوکي .. ديگر خبري ازت نمي گيرم .

+ بالاخره مي رسه اون روزي که من انقدر معروف و مهم و پولدار شم که اپرا ازم دعوت کنه تو برنامه اش
بعد مي روم مي شينم اونجا
شما ها هم هي خيره مي شين به تلويزيون و با خودتون مي گين
I used to know her ...
بله و اون وقت منم که مي خواهم تنهاي تنها باشم
تقطه

Labels:

Monday, September 19, 2011
1 .هر تغییر کوچکی می تونه اعصابم رو به هم بریزد ..
انگار وقتی برای چیزی برنامه ریزی می کنم ، مغزم رو اون برنامه قفل می شه و تغییرش باعث می شه به شدت عصبی شوم
حالا این برنامه میتونه یه قرار ساده برای خوردن یه لیوان چای باشه
اینه که سعی می کنم خیلی برنامه ریزی نکنم
2. جزییات برام خیلی مهمه
به هر چیز کوچکی توجه می کنم
و هر ایراد کوچکی ناراحتم می کنه
و این ایراد می تونه حتا بد رنگ بودن بند یک کفش بسیار زیبا باشه ، می تونه ملچ مولوچ کردن یک آدم دوست داشتنی باشه
3. وقتی به آدم ها قولی میدم .. تمام تلاشم رو می کنم که سر قولم بایستم
و این قول می تونه موندن تو یه رابطه باشه یا یک حس .. حتا بعد از این که اون آدمی که قول موندن بهش دادم ، رفته باشه .
4 . زیادی رو هر چیزی حساسیت دارم .. خیلی از کارها رو هیچ وقت انجام نمیدم چون نمی دونم که می تونم کاملا درست انجام بدم یا نه .
• در کل توی همه زنده گیم اولویت رو گذاشتم برای باقی آدم ها و به خودم کمتر از هر کسی توجه می کنم و تعهد دارم
و این باعث می شه که آدم ها بتونن به راحتی با حرکاتشون آزارم بدن .

Labels:

Thursday, February 24, 2011
زنده گي هم چنان مي گذرد
شايد دو سال نديده بودمش
از وقتي که رفت آمل
بعد هي برنامه مي چيديم بريم ديدنش
به خصوص از وقتي من رفتم بابل
نشد
هر دفعه يه چيزي پيش مي آمد
تلفني حرف مي زديم
گوش هاش سنگين شده بود
از وقتي عمو پرويز مرد .. خيلي تنها شده بود
ديروز سيمين جون هم مرد
+ سيمين معزي متين مترجم و نويسنده ديروز 4 اسفند 1389 در آمل در گذشت
+من اولين بار معني جمهوري رو از سيمين جون و عمو پرويز شنيدم

Labels:

Tuesday, July 6, 2010
باشد که در تاریخ ثبت شود
من امروز آخرین امتحان دوره کاردانی رو دادم
یعنی این دوره بدون انصراف
بدون انحلال
و بدون اخراج تمام شد.

Labels:

Saturday, June 19, 2010
بعد از این هیچ سگ اشک لیس دیگری در هیچ کتاب دیگری متولد نمی شود

+ژوزه ساراماگو، نویسنده 'کوری' و 'انجیل به روایت عیسی مسیح' درگذشت

Labels:

Tuesday, April 27, 2010
چای می نوشم
+ شکلات
- سیگار
و فکر می کنم که شاخوم جلوم نشسته

Labels:

Wednesday, December 23, 2009
زنگ زدم" مام شید " ، بعد از سه ماه و سیزده روز
دل گیر از این بی خبری
دلش گرفته بود از این روزها
از این همه غم و درد
و مریض بود
از خودم و این بی خبری شرمنده شدم ...

Labels:

Tuesday, December 8, 2009
شانزدهم آذر
یکی از سخت ترین ، بدترین و پر استرس ترین روزهای زنده گیم بود .

Labels: ,

Monday, November 16, 2009
یک سال قبل همین روزها ..
تولده % 5 ، با "مام شید "رفتیم کردان
و بسی لذت بردیم

+3 ماهه از مام شید خبر ندارم !

Labels: ,

Monday, August 31, 2009
نهم شهریور

Labels:

Saturday, June 20, 2009
شاید امروز آغوشت می توانست مرهم همه نگرانی های این چند روزم باشد
شاید کمی آرامش
بوسه ای شاید
دستانت حتا
همه را از من دریغ کردی .

Labels: ,

Monday, April 6, 2009
17 فروردین نقطه
8 سال پیش
کلاسی دراز
دو ردیف صندلی
ساعت پنج و نیم بعد از ظهر
تو ،
من و دنیای نوجوانی

نقطه

فقط یک خاطره / یک روز / کمی دل تنگی .

Labels: ,

Friday, March 20, 2009
خب این لحظات آخر سال من حال و هوای خاصی دارم .
لباس پوشیدم و نشستم پای نت
خب پارسال دقیقن سر لحظه سال تحویل با تو حرف زدم
امسال دوری
قهری
ناراحتی و ...
* مهم این است گه تو این دقایق باقی از این سال ( 1387) دارم می نویسم ، دعا می کنم و سعی می کنم که خیلی شاد باشم .
+ امسال سال خوبی خواهم ساخت
شاد و پر از موفقیت و مثل هر سال آرزو می کنم که شاد ترین اتفاقات ممکن رو امسال در استانه 40 سالگیت تجربه کنی ...

Labels: , ,

Sunday, March 1, 2009
خب امروز یه جلسه خانومانه داشتیم
بعد هم با خانوم 5 % یه برنامه 3 ماهه ریختیم که انجامش از همین امشب شروع شد ...
باشد که رستگار شویم

Labels: