LoLiGameS
نمی شه امسال به جای اردی بهشت تولدم رو تو پاییز بگیرم؟
آخرهای آذر
تو یه کافه دنج
با پنجره های بزرک که درخت ها ی زرد و قرمز هم دورش رو گرفته باشن؟
بعد برام جوراب و دستکش پشمی و ژاکت کادو بیارین ؟
Labels: آرزوهای سال نو
دارم می روم بابل
تو خوابگاه
با 7 تا آدم دیگر
تو یه واحد آپارتمان که آخر امکاناتش دو تا میز پلاستیکی و چهار تا تخت دو طبقه است زنده گی کنم
بدون تکنولوزی
و حتی نمی دونم بدون ماکروفر صبح ها شیر رو چه جوری باید گرم کنم
بدون توستر نان رو
از شنبه هشت صبح تا 5 شنبه ظهر هم کلاس دارم و تهران آمدن هم مالیده
Labels: لحظه های گایشی
هر بار برای مراجعه به یه قسمت اداری و انجام یک کار حتمن قبلش باید دو ، سه ساعت یوگا کرد تا بشه با این سیستم احمقانه کنار آمد
Labels: نکات حمل و نقلی
باید فردا صبح زود بیدار شم
یه دوش آب گرم بگیرم
صبحانه کامل بخورم
ورزش کنم
یه موسیقی خوب گوش کنم
و کلی انرژی جمع کنم
تلفن رو بردارم بهت زنگ بزنم
تو جواب بدی
یه قرار بگذاریم ، نه نگویی
ومن همه این حرف هایی که سه سال است تو دلم مونده رو بهت بگویم
Labels: برای دروس الممالک سابق
به یه نیروی خارجی احتیاج دارم تا ساپورتم کنه
بهت زنگ بزنم و تکلیف این خیال راحت شود
فکر این که شاید روزی برگردی....
Labels: بیست و چهارم ماه
یه عکس جدید دارم ازت
عکسی که خودم گرفتم و می دونم تو اون لحظه دقیقن چه حسی داشتی
و من می تونم ساعت ها بی وقفه به عکست خیره شوم
Labels: جلال نامه
تازه گی ها دارم می فهمم که دلم نمی خواهد کتاب ها ، آهنگ ها ، فیلم ها ، کافه ها و ... بقیه چیزهایی رو که برایم معنی خاصی دارن رو با آدم ها تقسیم و یا حتا معرفی کنم
Labels: نکات حمل و نقلی
من عصر میام اون جا هنوز یه چایی نخوردیم میشه شب من باید برگردم خونه
بعد شب جمعه ها که تنها خونه ام یه سال طول می کشه
Labels: صلاح من ، صلاح تو ، صلاح ما ... هیچ کداممان
باید یادم بمونه هیچ چیز مهمی رو با اس ام اس و ای میل باهات مطرح نکنم
نظرت رو درباره برنامه های مهم رو هم
با تو فقط باد رو در رو هماهنگ شد
می دانی؟
چشم هایت همیشه حقیقت را لو می دهند
Labels: جلال نامه
می گه عشق یه سری هورمونه به هم میریزه آدم رو بی چاره می کنه
باید قرص بخوری
خوب می شی
Labels: عشقم ، بیا جلو چشمم
نمی تونم توصیف کنم
که همین گاه گاه حرف های بی دعوا و گله گذاری هایمان را چقدر دوست دارم
که به لحظه ای لبخندش همه دنیایم را می بازم
دوباره شانزده ساله می شوم
من مادرانه بودن هایش را و این نازکردن های کودکانه اش را به همه دارایی دنیا نمی بخشم
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
من مگس ها رو دوست دارم
تو را هم
بعد از نه سال
امسال تولدش رو ایران است
تازه خونه عوض کرده و درگیر هزار جور کاره
یعنی از جشن و کیک خبری نیست
من هم نمی دونم حالا که نباید هدیه تولد رو تو یه پاکت کوچک برای پست کردن به یه قاره دیگر گذاشت
چی می تونم براش بخرم
یه چیزی که بتونه خوش حالش کنه
Labels: از خروس لاری به مرغ همسایه
یکی از کارهای روزمره ام اینه که بیام بالای سبد همسترمون بایستم و مطمئن شم که هنوز نفس می کشد
Labels: Organized .